جدول جو
جدول جو

معنی بدره یی - جستجوی لغت در جدول جو

بدره یی
(بَ رَ)
دهی از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد (اسلام آباد غرب) است که 770 تن سکنه دارد. محصول آن غلات، چغندرقند و کمی میوه و قلمستان است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ دِ)
دهی است از دهستان صومای بخش صومای شهرستان ارومیه. سکنۀ آن 159 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ رَ / رِ)
در تداول عامه، قایم. محکم. سخت: غایم او را زد. غایم صدا کن، نهان. غایب (در لهجۀ بعضی نقاط خراسان).
- غایم باشک، نوعی بازی کودکان. (این بازی را در تداول عامه، غایم موشک هم می گویند)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری قلعۀ کلات مرکز دهستان و 48هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آرو. با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 74هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو پرچل به ایلرود، با 212 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
بدراهی. بدعملی. بدکرداری. گمراهی:
که گفتند جاسوس بدگوهرید
به جاسوسی و بدرهی اندرید.
شمسی (یوسف وزلیخا).
ز ما دیده ای زشتی و بدرهی
چه گوییم دانی و خود آگهی.
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
بیخودی بدون دلیل: من هیچوقت کارم کتره یی و بدون نقشه نبوده است) (شام)
فرهنگ لغت هوشیار
بقیمت مقطوع و بی آنکه وزن کنند یا بشمرند، بتخمین (غالبا نادرست) بدون حساب دقیق بیهوده: گتره یی چیزی گفت
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نقره: آنچه که از نقره ساخته شده سیمین: ظروف نقره یی، برنگ نقره مقابل طلایی، یکی از انواع رنگهای خاکستری براق نوعی اکلیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقره یی
تصویر نقره یی
سیمین
فرهنگ واژه فارسی سره